نیوزوویک: بعد از عصر چاپ کاغذی

خُب، اول مثل یک شوخی در رسانه‌های اجتماعی خبر پخش شد: نیوزوویک بعد از هشت دهه انتشار، تصمیم گرفته است تا دیگر نسخه‌ی چاپی نداشته باشد و از ابتدای سال 2013، صرفاً به شکل وب‌سایت عرضه خواهد شد. خبر شوخی نبود و نیوزوویک آخرین نسخه‌ی چاپی‌اش را 31 دسامبر 2012 منتشر کرد، با طرح جلدی از ساختمان این مجله در منهتن نیویورک. در اولین روزهای ژانویه مجله را گرفتم و مانده بود دستم تا دیروز که شروع کردم به خواندن و البته، آخرین نسخه‌ی چاپی این هفته‌نامه، برای یک روزنامه‌نگار، حیرت‌انگیز زیباست: لبریز از خاطره و زندگی.

البته اولین بار که مجله را باز کردم، اولین چیزی که دیدم، جدول آخرین صفحه‌ی مجله بود. یک صفحه حاوی لوگوی مجله در این هشت دهه و اطلاعاتی دیگر، از جمله 12 روزنامه‌نگار این هفته‌نامه که در سال‌های مختلف، مخصوصاً در صحنه‌های جنگ، کشته شده‌اند. همیشه برای من تایم و نیوزوویک دو رقیب محسوب می‌شدند و یکی از جذاب‌ترین مطالب مجله، همین رقابت است: یکی از معروف‌ترین سردبیرهای تایم و سردبیری که در نیوزوویک طولانی‌ترین سال‌های کاری را داشته یک مطلب مشترک، مطلبی مانند مناظره کار کرده‌اند (لینک مطلب) و خارق‌العاده است بازخوانی این تجربه‌ی روزنامه‌نگاری.

به‌نظر خیلی‌ها عجیب است که نیوزوویک انتشار نسخه‌های چاپی خودش را متوقف کرده اما برای من یک اتفاق عادی است و انتظارش را نه فقط برای این مجله، بلکه برای بسیاری از مجلات و روزنامه‌های دیگر و حتی خیلی از دیگر انواع رسانه، مثل شبکه‌های تلویزیونی باید داشته باشیم، چون خیلی خیلی ساده، اینترنت واقعی‌تر از قبل در زندگی مردم جهان مردمی که درکی از ف-یلتر-ینگ ندارند وجود دارد و هر روز بیشتر از قبل، آن‌ها را از مجلات چاپیِ کند، شبکه‌های پر از تبلیغ و رسانه‌های قرن بیستم دور می‌کند و به رسانه‌هایی براساس اینترنت نزدیک‌تر: رسانه‌هایی که سریع هستند، خلاصه و کوتاه بحث می‌کنند و به مخاطب خود اجازه می‌دهند تا حضوری فعال داشته باشد، لایک بزند یا نظر بدهد یا مخالفت خودش را در لحظه ابراز کند.

تمام این حرف‌ها به کنار، اگر امکانش را دارید سری به این لینک بزنید و مجله را بخوانید و اگر بهتر، می‌توانید آخرین نسخه‌ی چاپی نیوزوویک را به دست بگیرد و لذت ببرید. زمان زیادی نمانده است تا شاهد آخرین نسخه‌ی تایم هم باشیم: چون دیگر اخبار هفتگی به فروش نمی‌رسد بلکه در هر ساعت اخبار به‌دنیا می‌آیند و می‌میرند. به زندگی جدید خوش آمده‌ایم: پر از سرعت و دیجیت.

روزنامه‌ی اعتماد و نوآم چامسکی


 

اول مطلب نوآم چامسکی (لینک وبلاگی من)، مطلب جدیدی نبود. از زمان ترجمه‌ام تا انتشار آن در وب‌سایت فردا نیوز (لینک مطلب)، بیش از دو هفته طول کشید. مطلب را بعد از انتشار اینترنتی‌اش، در وبلاگم گذاشتم و در صفحه‌ی فیس‌بوکم لینک گذاشتم. پنج‌شنبه صبح دیدم روزنامه‌ی «اعتماد» تیتر زده است: «راه‌حل‌های نوام چامسکی برای حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران» (لینک مطلب)، گفتم چقدر خوب، یک نفر دیگر هم مطلب را کار کرده است. شماره‌ی روزنامه‌ را برداشتم ببینم چه ترجمه‌ای دارند و ایرادهای ترجمه‌ی خودم دربیاید. فقط یک مشکل کوچک وجود داشت: پاراگراف‌هایی که در صفحه‌ی اول خورده بود، خیلی آشنا بودند (بعداً دیدم این‌ها بخش توضیح ترجمه‌ی خودم هستم، بخشی که در متن اصلی زبان انگلیسی وجود ندارد.) بعد دیدم رسم‌الخط خودم هم هست (دوست دارم یک‌جای روزنامه‌ی «اعتماد» را ببینم که نوشته‌اند «مسوولیت» یا «مساله» یا مانند آن) و بعد متوجه شدم که بعله، فقط متن را خلاصه کرده‌اند. بدون هیچ نامی یا اشاره به منبع یا هر چیزی. حتی نزده‌اند از کدام سرویس آن‌ها کار شده. هیچ نامی بر مطلب نیست. فقط منتشر شده است. احتمالاً اگر روزنامه‌ِی «اعتماد» را نمی‌دیدم، کسی هم متوجه نمی‌شد.

دوم صرف کپی‌پیست کردن یک مطلب اشکالی ندارد: روزنامه‌ی «اعتماد» مثل بیشتر روزنامه‌های امروز ایران، صفحات خود را از اینترنت پر می‌کند. این خبر جدیدی نیست. مطالب اوریژینال هزینه دارند و کسانی‌که بلد باشند، مجانی برای جایی کار نمی‌کنند. روزنامه‌ها هم فروش ندارند (واقعیت این است که در طول هشت سال گذشته، تیراژ روزنامه‌ها میانگین یک‌چهارم قبل شده است) روزنامه‌ای که نمی‌تواند خرج خودش را دربیاورد باید ادای روزنامه‌نگاری را دربیاورد.

سوم وقتی پنج‌شنبه عصر این خبر را در صفحه‌ی فیس‌بوکم منتشر کردم، دوستان گفتند نباید عقب بکشی. واقعیت این است که چه کار می‌خواهم بکنم؟ لباس آهنی بپوشم و روزنامه را به دادگاه بکشانم؟ من فقط به مسوول وب‌سایت «فردا نیوز» خبر را رساندم که اگر می‌خواهند، عکس‌العملی نشان دهند. من خوشحال می‌شوم این‌گونه مطالب منتشر شوند البته بدون س-انسور. خواهش می‌کنم مطلب آنان را با متن منتشر شده در وبلاگم مقایسه کنید تا بدانیم وقتی از س-انسور حرف می‌زنیم، داریم از چه حرف می‌زنیم. واقعیت این نیست که «اعتماد» خواسته باشد مطلبی از نوآم چامسکی را منتشر کند، بلکه آن‌ها فقط خواسته‌اند نام نوآم چامسکی روی صفحه‌ی اول روزنامه‌شان باشد.

چهارم نظرات این پست، دیدگاه‌هایم درباره‌ی روزنامه‌نگاری است. نوروز امسال، به عادت همیشه یک گونی ویژه‌نامه و سالنامه خریدم. واقعیت این است که به جز سالنامه‌ی «شرق» و «آسمان» بقیه صفحه پر کرده بودند (البته آن‌هایی که گرفتم، مواردی مثل «مهرنامه» را نتوانستم بگیرم). اکثر مجلات فقط سعی کرده بودند تا صفحه‌هایشان پر شود و ویژه‌نامه‌هایی «قطور» ارائه دهند اما این وسط کیفیت کجای کار قرار داشت؟ جای خیلی دوری نروید، «تجربه» هم بیشتر از هر چیزی صفحه پر کرده بود و بعضی مطالب جای بسی خنده داشتند.

پنجم خستگی در کار فرهنگی این کشور حد و مرز ندارد. به لطف روزنامه‌ی «اعتماد» خستگی آخرهفته‌ام ماسید و رسید به این هفته.

آمارتیا سِن در شماره‌ی اسفند ماه «همشهری اقتصاد»



 

همشهری اقتصاد. اسفند 1390. 230 صفحه. 2000 تومان.

پرونده‌ی کتاب:‌ برای کتاب «ایده‌ی عدالت اجتماعی» نوشته‌ي آمارتیا سِن برنده‌ی نوبل اقتصاد صفحات 137 تا 152

 

این هفته شماره‌ی جدید ماهنامه‌ی «همشهری اقتصاد» منتشر شد و پرونده‌ای کوچک برای آمارتیا سَن برنده‌ی نوبل اقتصاد (متولد هند، مقیم امریکا) تهیه شده است. فهرست پرونده عبارت است از:

 

1 محک اندیشه‌های آمارتیا سِن حسین راغفر

2 کتابی که سیاستمداران را شیفته خود کرد! «ایده‌ عدالت اجتماعی» در آینه رسانه‌های جهان تدوین و ترجمه: سیدمصطفی رضیئی

3 چگونه اکثریت حاکم می‌تواند تصمیم‌های بی‌طرف بگیرد؟ بخش‌هایی از سخنرانی نوبل پروفسور آمارتیا سن انتخاب و ترجمه: سیدمصطفی رضیئی

4 پیام نعام چامسکی به همشهری اقتصاد

5 مصاحبه اختصاصی همشهری اقتصاد با پروفسور آمارتیا سِن انسان اقتصادی دارای هویت گروهی است

6 گفت‌وگوی همشهری اقتصاد با مترجم کتاب «اندیشه عدالت» - مصاحبه از فرهاد امیرخانی

7 مصاحبه اختصاصی همشهری اقتصاد با پروفسور چارلز تالیافرو، فیلسوف برجسته معاصر مصاحبه از جواد حیران‌نیا

8 مصاحبه اختصاصی با پروفسور مارتین جی، مورخ معاصر مصاحبه از جواد حیران‌نیا

9 گفت‌وگو با دکتر وحید محمودی، مترجم کتاب «اندیشه عدالت» - مصاحبه از مهیار زاهد

10 گفت‌وگو با علی دینی ترکمانی، استاد دانشگاه تهران مصاحبه از مهیار زاهد

«گزارش محرمانه» نوشته‌ي تام راب اسمیت در «مهرنامه»



 

شماره‌ي جدید ماهنامه‌ی تخصصی علوم‌انسانی، «مهرنامه» دیروز در 306 صفحه و به قیمت 6000 تومان در دکه‌های روزنامه‌فروشی تهران عرضه شد. چند شماره‌ای است که ضمیمه‌ای 32 صفحه‌ای به نام «کتاب‌نامه» در انتهای مجله منتشر می‌شود. در این شماره، پرونده‌ای کوچک برای رمان «گزارش محرمانه» نوشته‌ی تام راب اسمیت کار شده است. رمان، دنباله‌ی رمان «کودک 44» است و جلد سوم این سه‌گانه نیز در دست ترجمه است. دو مطلب این پرونده را من تهیه کرده بودم و یک مطلب (ترجمه‌ی مروری از «نیویورک‌تایمز») هم به‌خاطر کمبود فضا، نتوانست در مجله منتشر شود. فهرست مطالب این پرونده عبارتند از:

1 شبِ تانک، نکته‌ای در باب رمان «گزارش محرمانه» نوشته‌ی تام راب‌اسمیت مهدی یزدانی خرم

2 گزارشی که محرمانه نبود نادر قبله‌ای / مترجم رمان

3 خونسردی جنگِ سرد، نوشتن در گفت‌وگو با تام راب‌ اسمیت ترجمه‌ی سیدمصطفی رضیئی

4 نگاه: مجالِ سخن، لذتِ خوانش؛ روایت «گزارش محرمانه» در کجا ریشه دارد؟ نوشته‌ی سیدمصطفی رضیئی

«ابر طبقه» پرونده‌ی شماره‌ی بهمن ماه «همشهری اقتصاد»



 

چهارشنبه شماره‌ی بهمن ماه «اقتصاد» همشهری در 230 صفحه به قیمت 2000 تومان به‌روی دکه‌ها آمد. کتاب این ماه، «ابر طبقه» نوشته‌ی دیوید راتکاف است و در این کتاب بحثی تازه مطرح می‌شود: شش هزار ثروتمند جهان بر جمعیت جهان حکومت می‌کنند اما الزاما این افراد ثروتمندان و صاحبان صنایع و سیاستمداران نیستند بلکه شخصیت‌هایی مانند اسامه‌ بن‌لادن، پاپ و کلینتون پس از دوران ریاست‌جمهوری در یک صف قرار می‌گیرند. کتاب را انتشارات «کویر» منتشر ساخته بود و پرونده‌ی کتاب از صفحه‌ی 141 تا 158 مجله منتشر شده و چهار صفحه‌ی آن، کار من است. فهرست مطالب عبارتند از:

1 طبقه‌ای از جنس متفاوت مهیار زاهد

2 6 هزار نفر بر 6 میلیارد نفر حکومت می‌کنند: «ابرطبقه»؛ کتاب راهنما در زمینه قدرتمندترین شهروندان جهان ما تهیه و ترجمه: سیدمصطفی رضیئی

3 گفت‌وگو با احمد عزیزی، قائم‌مقام پیشین وزارت امور خارجه ایران و مترجم کتاب مهیار زاهد

4 ابرطبقه و مصائب طبقه متوسط دکتر جعفر حق‌پناه

5 تفکر مکتب شیکاگو برای جهان مضر است دکتر محمدحسین عادلی

6 دنیایی که ابرطبقه می‌سازد: گفت‌وگو با نادر انتصار، رئیس دانشکده‌ی علوم‌سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی در امریکا جواد حیران‌نیا

7 انقلاب دانایی و ظهور درک جدیدی از مفهوم شکاف طبقاتی دکتر فرشاد مومنی

8 ثروت در همه‌جا به قدرت منتهی نمی‌شود دکتر جمشید پژویان در گفت‌وگو با مهیار زاهد

9 در جهان امروز چه می‌گذرد؟ خلاصه‌ای از مقاله‌ی لائورا میلر در مجله‌ی سالن ترجمه و تدوین: سیدمصطفی رضیئی

10 ابر طبقه، دکوراسی را تضعیف می‌کند: مصاحبه‌ی اختصاصی با پروفسور سوجاتا آشواریا شیما جواد حیران‌نیا

سودارو در همشهری داستان: ترجمه‌ی مقاله‌ای از دکتروف


 

داستان همشهری. بهمن 1390. 276 صفحه به‌همراه پوستر هدیه زمستان. 2000 تومان.

 

اول یادم نیست در کدام شماره اما همین‌تازگی‌ها سردبیر مجله‌ی «داستان» نوشته بود که خوانندگان باور نمی‌کنند اما تمام مطالب رسیده به مجله بررسی می‌شوند. همان‌روزها مقاله‌ای از دکتروف (نویسنده‌ی نامدار امریکایی که با رمان‌های «رگتایم» و «آوازهای بیلی‌باگت» در فارسی مشهور است) برای مجله ایمیل زدم (به‌آدرسی که در شناسنامه مجله آمده) و ایمیل برگشت خورد (یک مشکل فنی پیش آمده بود). با خانم سپیوند ناجیان از طریق شبکه‌ی اجتماعی صحبت کردم و لطف کردند آدرس ایمیل خودشان را دادند. مطلب را برایشان فرستادم و چند روز بعد نظر رسید که سردبیر با کلیت مطلب مشکلی ندارد اما نثر مطلب را نپسندیده‌اند. مطلب را بازخوانی کردم و دوباره فرستادم. همین هفته ایمیل رسید که شماره تلفن بدهید. چند ساعت بعد تماس گرفتند و شماره‌حساب و آدرس پستی از دفتر مجله خواستند. امروز مجله در تهران پخش شده و یک شماره گرفتم (این شماره برای اولین بار مجله بسته‌بندی شده عرضه شده) و نام ای. ال. دکتروف را در صفحه‌ی اول دیدم. توی تاکسی مجله را ورق زدم، در قسمت معرفی چهره‌های مجله نامم نخورده اما از صفحات 166 تا 175 می‌توانید مطلب مرا بخوانید.

دوم مقاله‌ی دکتروف با عنوان «ملاحظاتی بر تاریخ در داستان یا چرا کسی ایلیاد را با روایت‌های واقعی تاریخی عوض نمی‌کند؟» در اصل در شماره‌ي آگوست 2006 ماهنامه‌ی «آتلانتیک» منتشر شده بود (این شماره مخصوص داستان و ادبیات داستانی بود). مقاله در هفت بخش، بحث سنگینی را دنبال می‌کند و از سخت‌ترین مطالبی است که در عمرم ترجمه کرده‌ام (البته به‌سختی مقاله‌ي «پیام‌آور جاز» نوشته‌ی هاروکی موراکامی نیست) و پیچ‌وخم‌های خودش را دارد. یک مقاله‌ی کاملاً تخصصی است و بحث آن ماجرای تاریخ واقعی و تاریخ داستانی است و تفاوت‌ها و مسائلی که در هر دو مطرح می‌شود و مثال‌های مختلفی از شکسپیر و تولستوی تا کتب‌مقدس و رولان بارت و غیره می‌زند. بحث کاملاً حرفه‌ای است و از مطالبی است که در طول چند سال گذشته، توانسته بر روی خودم تاثیر بگذارد.

سوم همکاری با مجلات همشهری باعث آرامش خاطر است. حداقل برای من این‌گونه بوده است. اولین بار در «الف» مطلب منتشر کردم. یک مرور هفت‌صد کلمه‌ای. بعد از انتشار و قبل از آن،‌ توانستم چند نوبت با دبیر تحریریه مفصل صحبت کنم و انتقاداتی درباره‌ی پخش مجله داشتم (بعدها دیدم این نقدها تاثیر خودشان را گذاشته‌اند و بعضی از پیشنهاداتم عملی شده است) بعد هم رقم مناسبی برای آن مطلب به من پرداخت شد و حضوری در دفتر مجله با سردبیر هم صحبت کردم. بعدها به‌صورت مرتب (در پاییز و زمستان امسال) با «همشهری اقتصاد» در بخش پرونده‌ي کتاب همکاری داشتم و رقم خوبی برای مطالب پرداخت می‌شود. سیستم همشهری «داستان» برایم باعث آرامش و امنیت بوده است (تایید مطلب در چند مرحله و گوش کردن به‌ حرف‌های مترجم گرفته تا این‌که قبل از چاپ مجله شماره‌حساب گرفته‌اند و این‌که من نه خانم ناجیان را تا حالا دیده‌ام و نه پا به دفتر این مجله گذاشته‌ام اما مطلبم به‌صورت کاملا حرفه‌ای منتشر می‌شود و تو نباید جوش چیزی را بخوری) و خوشحالم که در این مجله هم حضور داشته‌ام.

چهارم نمی‌دانم دوباره امکان انتشار مطلبی در «داستان» داشته باشم یا نه و اگر چنین اتفاقی بیافتد، کی باشد و به چه شکلی اما امروز وقتی مجله را ورق می‌زدم، این احساس درونم بود که برای یکی از اولین دفعات، مطلبی که دوست داشته‌ام، به‌شکلی که باید و شاید منتشر شده است. امیدوارم خواننده هم از خواندن مقاله‌ام راضی بلند شود.

جوجه‌های آخر پاییز



 

اول از اولین ساعت‌های صبح یک‌شنبه، وقتی شماره‌ي هفته‌نامه‌ی «آسمان» روی دکه آمد و مطلب من در مورد ترجمه‌های رمان «اتاق» منتشر شد، عکس‌العمل‌های جالبی دیده‌ام. عکس‌العمل‌های رسمی مثبت بوده است (از وب‌سایت شهر کتاب که مطلب را دوباره منتشر کرد تا تشکر مترجم نشر افراز تا چندین تماس و اس‌ام‌اس با مدیر نشر آموت) ولی عکس‌العمل‌های غیررسمی هم بوده، یعنی کامنت‌های وبلاگم. به‌نام چند چهره‌ی ادبی برای من کامنت گذاشته‌اند و چیزهایی نوشته‌اند که حسابی باعث خنده‌ام شد. البته، همه‌شان را دیلیت کردم. دوستان هر قصد و نیتی دارند، خیر باشد ولی من همان‌طور که به‌دوستی می‌گفتم، کار خودم را می‌کنم و حرف خودم را می‌زنم، حالا خوش‌تان نیامده؟ مگر قرار بوده کسی خوشش بیاید؟

دوم فکر می‌کنند من چون زیاد می‌نویسم، یعنی روی همه‌چیز می‌نویسم. توی همین هفته، کتاب‌های «داستان‌های عجیب توکیو» از نشر افراز، «چشم‌های همیشه هوشیار» از کتابسرای تندیس و «زن، غذا و دعا» از نشر آموت را کنار گذاشتم، چون حرفی برای گفتن در موردشان ندارم. من تقریباً همان‌قدر که روی کتاب‌ها می‌نویسم، کتاب هم کنار می‌گذارم و از کنارش بی‌خیال رد می‌شوم.

سوم اوایل زمستان در صفحه‌ام در فیس‌بوک نوشتم که جوجه‌هایم را آخر پاییز شمرده‌ام و درنتیجه‌اش، بتدریج از روزنامه‌نگاری خداحافظی خواهم کرد و فعالیت‌هایم را سبک می‌کنم. مساله ساده است، هر روز 24 ساعت است، نه یک دقیقه بیشتر و نه یک دقیقه کمتر. من هم نمی‌توانم بیشتر از فعالیت‌های روزانه‌ام، کار کنم و باید از یک سری برنامه‌ها بزنم. روزنامه‌ي «تهران امروز» روال خودش را تغییر داد و بلافاصله از برنامه‌هایم حذف شد. تا آخر امسال، بتدریج از وب‌سایت‌ها خارج می‌شوم و از سال دیگر،‌ اگر اینترنتی باشد، همین وب‌لاگ خواهد بود. البته گوشه‌وکنار در مجله‌ها خواهم نوشت و شاید هر از چند گاهی در روزنامه‌ها. این را می‌گویم برای دوستانی که منتظر هستند من روی کتاب‌هایشان کار کنم. رک‌وراست: فقط روی کتاب‌هایی که متوسط به بالا باشند خواهم نوشت و بقیه‌ی کتاب‌ها را کنار خواهم گذاشت و بتدریج،‌ کمتر و کمتر از همیشه درباره‌ی کتاب‌ها خواهم نوشت. مرور کتاب، از برنامه‌های روزانه‌ام محو می‌شود.

چهارم البته کسی آینده را ندیده است، آینده می‌تواند خیلی متفاوت باشد.

پنجم این متن را بیشتر برای دوستان نویسنده و ناشری نوشتم که کتاب‌هایشان دست من است یا منتظر هستند سری بزنم و کتاب بگیرم. کتاب‌های موجود را می‌خوانم و از بین‌شان انتخاب می‌کنم اما برنامه‌ی آینده‌ام متفاوت از امروز است. آینده متمرکز بر ترجمه، مطالعه به زبان انگلیسی خواهد بود و نوشتن و البته سال آینده، اگر همه‌چیز خوب پیش برود، سال خداحافظی‌های بیشتری هم خواهد بود.

ماهنامه‌ی همشهری اقتصاد: پرونده‌ای برای «ثروت انقلابی»



دیروز شماره‌ی جدید ماهنامه «همشهری اقتصاد» در 230 صفحه و به قیمت 2000 تومان روی دکه‌ها آمد. در شماره‌ی جدید پرونده‌ای برای کتاب «ثروت انقلابی» نوشته‌ی هایدی و آلوین تافلر از صفحه‌ی 139 تا 154 کار شده است. نسخه‌ی فارسی کتاب را نشر ماهی با ترجمه‌ی رضا امیررحیمی منتشر کرده. فهرست مطالب این پرونده‌ی 16 صفحه‌ای عبارت است از:


دنیای حاکم و محکومی تافلر - دکتر محمد خوش‌چهره

ثروت فقط پول نیست - جواد حیران‌نیا

احمق‌ها به بهشت نمی‌روند - مهیار زاهد

تناقض درونی بزرگ‌ترین نماینده تفکر مدرن - دکتر فرزان حدادی

گفت‌وگوی اختصاصی با پرفسور چارلز تالیافرو

کفت‌وگو با رضا امیررحیمی، مترجم «ثروت انقلابی»

شکل‌گیری تازه به‌دوران رسیده‌ها - امیرعباس چگینی

تافلر آینده‌نگر نیست آینده‌پرداز است - جواد حیران‌نیا

دانش، سرچشمه‌ی قدرت - مهدی بشارت

گفت‌وگو با شهیندخت خوارزمی

ثروت آینده چگونه خلق خواهد شد؟: واکشن‌های جهانی به یک کتاب - سیدمصطفی رضیئی



انسان در کاریکاتور: نگاهی به منتخب کاریکاتورهای دیوید لوین

 

مجموعه کاریکاتورهای دیوید لوین. به اهتمام سیداحمد بهشتی شیرازی. با مقدمه نیک‌آهنگ کوثر. تهران: نشر روزنه. چاپ اول: 1383. 2000 نسخه. 624 صفحه. قطع: خشتی کوچک. قیمت نسخه‌های موجود در بازار: 4500 تومان.

 

وقتی تازه روزنامه‌خوانی را شروع کرده بودم، تحولی در زمینه‌ی «کاریکاتور» در مطبوعات کشور رخ می‌داد که من هم گام‌به‌گام با همان تحول بزرگ شدم و به این‌جا رسیدم. از نظر ذهنی خودم، «کاریکاتور» نقطه‌ی شروعی است که خواننده را به کتاب‌های «کامیک‌استریپ» برساند. کتاب‌هایی مانند «تن‌تن» یا «سوپرمَن» یا مانندِ آن. کتاب‌هایی که داستانی سنگین دارند ولی داستان در غالب تصاویر و دیالوگ بیان می‌شوند. متاسفانه جامعه‌ی کتاب‌خوانِ ما، چندان از این مدل کتاب‌ها سود نمی‌برد. دلیل‌اش هم ساده است: از یک طرف (الان) ممیزی اجازه نمی‌دهد تا چنین کتاب‌هایی به‌سادگی منتشر شوند و از سویی دیگر،‌ هزینه‌ی انتشار چنین کتاب‌هایی، بسیار سنگین خواهد بود و اگر فروش تضمین شده‌ای (مانند «تن‌تن» که چهار دهه است در ایران خوب می‌فروشد) پشت سر کتاب نباشد، ناشرها برای انتشار اثر، دست به خطر نمی‌زنند.

آن روزهایی که مطبوعات کشور، توجه‌ای ویژه به موضوع «کاریکاتور» نشان می‌دادند و سبک تصویرگری کاریکاتوریست‌های ما، از مدل‌های عربی و مدل‌های کلاسیک اروپایی به سمتِ‌ مدل‌های معاصر‌تر پیش رفت، توجه‌ای هم به انتشار کتاب‌های کاریکاتور نشان داده می‌شد. در آن روزها، مدل‌ها و الگوهای کاریکاتوری ما به‌سمتِ مدل‌های مطبوعاتی معاصر آمریکای شمالی پیش می‌رفتند (یعنی مدل‌هایی که قبل از جنگ جهانی اول جایگاه خودشان را پیدا کردند، تا بعد از جنگ جهانی دوم، سبک‌شان گسترش یافت و تا به امروز، گسترده موردِ استفاده قرار می‌گیرند). اولین بار که مجله‌ی «نیویورکر» را ورق زدم، سبک صفحه‌بندی‌اش برایم جالب بود: مطالب حرف خودشان را می‌زدند و جابه‌جا، کاریکاتورهایی مستقل آمده بودند. سنت مجله‌ای مانند نیویورکر، بانیِ خلق مجموعه‌ای گسترده از کاریکاتورها شده (در سال 2004 که خواننده‌ی دائمی «نیویورکر» بودم، تبلیغ مجموعه‌ای شامل بر چهار جلد کتاب و چند دی‌وی‌دی در مجله می‌خورد که هفتاد سال کاریکاتورهای مجله را نشان می‌داد. وب‌سایت مجله نیز مجموعه‌ای گسترده از کاریکاتورها را در خود جمع کرده است.)

«مجموعه کاریکاتورهای دیوید لوین»، از سنت مجله‌ای دیگر سود می‌برد: «بررسی کتاب نیویورک تایمز». مجله‌ای که از قدرتمندترین و جدی‌ترین مجلات نقد و بررسی کتاب در آمریکا است. مجله‌ای در قطع وزیری، که ریز به ریز به معرفی و نقد آثار ادبی مشغول است و دیوید لوین، از پاهای سابت تصویرسازی این مجله بوده. زمانی‌که کتاب در سال 1383 منشتر شد، نظرها را به خود مشغول کرد: مجموعه‌ای مفصل از کاریکاتورهای پرتره از چهره‌هایی شناخته شده و مشهور. از آنا آخماتوآ بگیرید و به رئیس‌جمهورهای مشهور جهان یا روزنامه‌نگاران و نقاشان و هنرمندان دیگر برسید. خوبی کتاب، قطع‌اش بود که راحت دیده می‌شد و می‌توانستی با آن خوب وقت بگذرانی. در کنار انتشار چنین کتابی، کتاب‌هایی از کاریکاتورهایست‌های معاصر ایران هم توسط نشر «روزنه» منتشر شدند. کتاب‌هایی که هر کدام چندین مرتبه تجدید چاپ شده و درنهایت، توانستند مجموعه‌ای ماندگار برای آیندگان باقی بگذارند: کاریکاتورهایی که بخشی از تاریخ کشور شدند.

این روزها، توجه به کتاب‌های کاریکاتور محدود به چند نام خاص شده. مثلاً کتاب‌هایی مثل «من گوساله‌ام» که خوب می‌فروشد (و چه کتابِ خوبی هم هست) و این اثر، شکل گرفته از کامیک‌هایی است که در صفحه‌ی آخر مجله‌ی «40‌چراغ» منتشر شده‌اند. مشکل کاریکاتورِ معاصر ما، همان مشکل روزنامه‌نگاری‌مان است: مجله‌ها و روزنامه‌ها ماندگار نیستند و سبک‌ها جا نمی‌افتند. ما مجله‌های قدیمی نداریم و مجله‌های قدیمی‌ترمان هم مرتب کادر عوض می‌کنند. همان‌طور که کسی مثل من (با سابقه‌ی پنج ساله‌ي مرور و نقد کتاب) مرتب باید مجله و روزنامه و وب‌سایت و وب‌لاگ عوض کند، همین‌طور که روزنامه‌نگارهای جدی ما (اگر خودشان را بازنشسته نکرده باشند) مرتب از این مجله و روزنامه به دفتری دیگر می‌روند، کاریکاتوریست‌ها هم آواره هستند. آن‌ها نمی‌توانند جای خودشان را تحکیم کنند و سبک خلق کنند و سبک در طی گذرِ چند دهه، خوب جا بیافتد و خواننده‌ی دائمی خودش را پیدا کند. این یک ضعف جدی است و مختص روزنامه‌نگارهای اصلاح‌طلب هم نیست، حتا مجلات جناح راست هم نتوانسته‌اند سنت و سبک و کاریکاتوریست حرفه‌ای به جامعه معرفی کنند.

منظور از کاریکاتوریست حرفه‌ای، کسی‌ست مانند «دیوید لوین». ایرانِ معاصر، از لحاظ تصویرگری استعدادهای خیره‌کننده‌ای داشته و دارد. کسانی‌که کم از لوین نداشته‌اند و اگر به آن‌ها اجازه داده می‌شد، می‌توانستند افتخاری برای سرزمین‌مان باشند اما یک مشکل در روزنامه‌نگاریِ ما هست: همه‌اش آلوده‌ی سیاست می‌شود. کارهای لوین را که ورق می‌زنید، سیاست جای خودش را دارد اما ادبیات و فرهنگ، عمده‌ی تصویرهای او را نقش می‌زنند. او به عمق چهره‌ی یک هنرمند نفوذ می‌کند و خواننده‌ی آشنا به آن هنرمند را سر جای خودش میخکوب نگه می‌دارد: می‌توانی برای دقایقی طولانی به نقش لوین از چهره‌ای مانند ویرجینا ولف یا جان آپدایک یا آنا آخماتووآ خیره بمانی و بهت وجودت را لبریز از خاطره‌های کلماتی کند که حالا جلو می‌دوند تا خودشان را به تو یادآوری کنند... کتاب‌ها و شعرها و داستان‌ها و مقاله‌هایی که خوانده‌ای و... حالا این تصویر چقدر آشناست...

کتاب «دیوید لوین» متعلق به سال‌های گذشته است اما هنوز می‌توان در کتاب‌فروشی‌های خاصی (مانند شهرکتاب مرکزی در خیابان شریعتی تهران) نسخه‌ای از آن را خرید. شخصاً دیوید لوین را دیر تجربه کردم،‌ نگذارید برای شما این تجربه‌ی دیداری، دیر تجربه شود.

 

همشهري اقتصاد: با پرونده‌ي 20 صفحه‌اي براي دكترين شوك نوشته‌ي نائومي كلاين

 

همشهري اقتصاد امروز در ۲۳۰ صفحه و به قيمت ۲۰۰۰ تومان در دكه‌هاي روزنامه‌فروشي‌هاي تهران عرضه شد. از صفحه ۱۳۳ مجله پرونده‌ي بيست صفحه‌اي پرونده‌اي براي دكترين شوك: ظهور سرمايه‌داري فاجعه نوشته‌ي نائومي كلاين و با ترجمه‌ي مهرداد شهابي و ميرمحمود نبوي منتشر شده است كه بخشي از آن كار من است. عنوان‌هاي مطالب عبارت‌ند از:

پايان بروبجه‌هاي شيكاگو - نوشته‌ي مهيار زاهد

اقتصاد آزاد صلح‌ساز نيست ويرانگر است: دكترين شوك در آينه رسانه‌هاي جهان - سيدمصطفي رضيئي

نائومي كلاين از سرمايه‌داري فاجعه مي‌گويد: عوارض شوك‌درماني براي مديريت جهان - كيتي روني - سيدمصطفي رضيئي - برگرفته از هفته‌نامه تايمز

طمع‌نظام سرمايه‌داري جهان را مي‌بلعد در گفت‌وگو با مهرداد شهابي - مهيار زاهد

پيام نائومي كلاين به خوانندگان همشهري اقتصاد

گفت‌وگوي اختصاصي با ريموند دين - سيدمصطفي رضيئي

گفت‌وگو با دكتر مسعود نيلي

گفت‌وگو با دكتر احمد ميدري

گفت‌وگو با دكتر پرويز صداقت

گفت‌وگو با دكتر موسي غني‌نژاد - سيدمصطفي رضيئي

گفت‌وگو با دكتر محسن رناني

گفت‌وگو با دكتر رضا شيعيان

يادداشتي از خسرو صادقي بروجني

 

براي اطلاعات بيشتر به اين آدرس برويد