نبرد برای حفظ طبقه متوسط آمریکا: مروری بر کتاب تازه سناتور الیزابت وارن

 

همین مرور را راهک بخوانید

 

سنت سیاستمدارهای ایرانی نوشتن از رویدادهای زندگی سیاسی‌شان نیست، ولی در امریکای شمالی، چپ، راست یا میانه، سیاستمدارها از کتاب به عنوان یک ابزار برای گسترش بستر اجتماعی خودشان سود می‌برند و از آن به شکل ابزاری برای جذب مشارکت عمومی استفاده می‌کنند.

سناتور الیزابت وارن، استاد سابق دانشگاه هاروارد و متخصص موضوع ورشکستگی، یک قدم در موضوع استفاده از کتاب جلوتر می‌رود تا نوشتن ابزاری برای خلق یک کلاس در موضوع اقتصاد، سیاست و زندگی امروز، آن هم به زبانی ساده باشد.

البته پیش از آنکه وارن وارد دنیای سیاست بشود، کتاب‌هایش، آثاری تخصصی در زمینه علم اقتصاد بودند و آنها را با همراهی دیگر چهره‌های علمی نوشته بود: «همان‌طور که بدهکارهایمان را می‌بخشیم: ورشکستگی و کردیت مشتری در امریکا،» «طبقه متوسط شکننده: امریکایی‌های مقروض،» و «تله دو-درآمد: چرا والدین طبقه متوسط امریکایی ورشکسته می‌شوند.»

هرچند وارن درنهایت راهش به سیاست باز شد و حالا در قامت یک سناتور دموکرات می‌نویسد و پیش از به قدرت رسیدن برند ترامپ بر دولت فدرال امریکا، کتاب پرفروش «شانس جنگیدن» را در ۲۰۱۵ میلادی منتشر کرده بود.

در «شانس جنگیدن،» وارن زندگی‌اش را برای خواننده‌اش توضیح می‌دهد: می‌گوید چطور در خانواده‌ای متوسط متولد شد، ولی بعد از سکته قلبی پدرش، چطور وضع مالی خانواده به مخاطره افتاد.

از این می‌گوید که مادرش چطور با یک کار بر مبنای حداقل حقوق ساعتی، توانست خرج خانه را بدهد، حساب‌های وام مسکن را هم پرداخت کند و غذای کافی را بر روی میز خانواده بگذارد – امری که هم‌اکنون در امریکای شمالی و بر درآمد مبتنی بر حداقل حقوق ساعتی، غیر ممکن شده است.

سپس از این می‌گوید که چطور توانست با یک بورس به دانشگاه برود: درس بخواند و هزینه زندگی هم دریافت کند – بورس‌هایی که این روزها بر عموم جامعه، نایاب شده‌اند.

درنهایت خواننده را در این اثر راهنمای به این می‌کند که چطور معلم شد، بعد استادیار دانشگاه شد، اولین کتابش را نوشت و درنهایت توانست به هاروارد راه پیدا کند و چرا مجذوب موضوع ورشکستگی شد.

وارن را اگر در تصویرهای تلویزیونی دیده باشید، جدی و رُک است، بی‌پروا سوال می‌پرسد و درنهایت نظرش را آشکارا، کوتاه و ساده بیان می‌کند. برخی صحنه‌های سوال‌پیچ شدن چهره‌های دولت فدرال توسط سناتور وارن به بازدیدهای میلیونی در شبکه‌های اجتماعی می‌رسند.

ولی چرا وارن وارد سیاست شد؟

در «شانس جنگیدن» توضیح می‌دهد که چطور در تلاش برای بهبود جایگاه طبقه متوسط سراغ چهره‌های سیاسی رفت، ولی درنهایت خودش را به ورود به سیاست سوق دادند. اولین تلاش انتخاباتی‌اش رسیدن به جایگاه سناتوری در ایالت ماساچوست بود. رای کافی آورد و به سرعت تبدیل به یک چهره محبوب سنا در دید جوانان، لیبرال‌ها و جریان چپ امریکا شد.

تمامی این‌ها البته بعد از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ متفاوت از گذشته شد.

وارن هم همانند دیگر چهره‌های آکادمیک حاضر در جریان‌های سیاسی امریکای شمالی، به قدرت رسیدن ترامپ را فرصتی طلایی یافت تا نظرهای خودش را به عموم جامعه عرضه کند. بدین شکل کتاب «این جنگ، جنگ ما است» متولد شد.

 

نبرد برای حفظ طبقه متوسط

امریکا و ایران در یک نکته با بقیه دنیا مشترک هستند: تلاش کهن بخش ثروتمندتر جامعه برای اینکه صاحب همه‌چیز بشوند. در مقابل،‌ تقلای طبقه متوسط برای اینکه جایگاه خودش را حفظ کند، گسترش پیدا کند و امکانات بیشتری در اختیار بخش گسترده‌تری از جامعه قرار بگیرد. یا آن‌طور که در اقتصاد می‌گویند، از فقر کاسته بشود و رفاه برای همه گسترش بیابد. موضوعی که در تئوری، راهکارهایش آماده است ولی در عمل، بن‌بست‌هایی بر مسیرش پیش‌بینی شده‌اند.

ولی چطور هم در امریکا و هم در ایران، بخش کم‌جمعیت ولی ثروتمندتر جامعه بتدریج صاحب بخش بیشتری از همه‌چیز می‌شود، در مقابل مرتب هم از تعداد افراد داخل طبقه متوسط کاسته می‌شود و درنهایت فقر گسترش پیدا می‌کند؟

وارن در کتاب تازه‌اش در تلاش است تا جواب مبتنی بر پژوهش اقتصاد و سیاست به خواننده بدهد.

او در مقدمه‌ای کوتاه، از شب شمارش آرا انتخابات اخیر دولت فدرال امریکا می‌گوید. وقتی بر اتاق‌نشیمن همراه همسرش به تماشای یک سریال تلویزیونی و دنبال کردن خبرهای انتخاباتی – البته، از طریق تلفن همراه – نشسته بودند.

کوتاه از شوک می‌گوید که بر او جاری شده و سپس سریع از این می‌گوید که چطور بر این شوک فائق گشته است. سپس مکث نمی‌کند تا خواننده را به کتاب برساند: یک سوم نخست کتاب، زندگی چند امریکایی را باز می‌گوید.

زنی سفیدپوست که تمام قواعد پیشنهاد شده به او را رعایت کرده: سخت کار کرده، پس‌انداز کرده، بیمه‌ داشته، بیمه تکمیلی داشته، به حرف مشاورهای بانکش خوب گوش کرده و حالا صاحب هیچی است.

یک مرد سیاه‌پوست که سنگین کار کرده، خانه خریده، رویای امریکای در سر پروانده و سپس امروز خانه‌اش را از دست داده، هیچی ندارد.

یک زن جوان که تحقیق کرده چطور سریع درس بخواند و بتواند به بازار کار برسد. سراغ یک دانشگاه تازه رفته، فارغ از اینکه این دانشگاه برای سود اقتصادی تلاش می‌کند و هدفش این نیست که دانشجو را بهتر و آگاه‌تر پرورش بدهد.

درنهایت هم او با ۱۰۰ هزار دلار قرض، هنوز هیچ مدرک دانشگاهی در دست ندارد. همچنان در خانه والدینش زندگی می‌کند و کارش پیشخدمتی در رستوران شده و کل درآمدمش را هم برای قسط‌های وام دانشگاهی پرداخت می‌کند.

وارن زندگی این سه را در کنار آنچه در ۲۰۰ سال اخیر در اقتصاد امریکا گذشته بررسی می‌کند. اینکه چه بود تا رکورد بزرگ اقتصادی دهه ۱۹۳۰ میلادی رخ داد. وارن از تاثیرهای این دوره رکورد بر خانواده خودش می‌گوید و درنهایت خواننده را به بخش دوم کتاب راهنمایی می‌کند.

 

کلاس درسِ سقوط طبقه متوسط

در اینجاست که کلاس‌های درسی شروع می‌شود.

سیاست امروز در اقتصاد امروز با هم گره می‌خورند تا وارن به ساده‌ترین زبان ممکن شرح بدهد که چطور انتخاب رییس‌جمهور رونالد ریگان در امریکا همه‌چیز را تغییر داد.

تغییری که سال‌هاست اثرش به ایران هم رسیده است:

همه‌چیز را خصوصی‌سازی کنید، دولت را کوچک‌تر کنید، مالیات‌ها را کاهش بدهید و بخصوص مالیات بر ثروتمندترین بخش جامعه و همچنین قدرتمندترین صاحبان صنایع را به کمترین حد ممکن برسانید، اقتصاد را آزاد کنید، مقررات دولتی را حذف کنید، توجه به محیط‌زیست را کنار بگذارید، کمک‌های دولتی به فقیرها را تا می‌شود حذف کنید، بهداشت و درمان خصوصی بشود و بیمه‌ها دولتی نباشند.

یا اینکه چطور می‌شود تمام ارکان جامعه را به اعدادی کاهش داد که هدف‌شان رسیدن به سود بیشتر برای یک اقلیت ثروتمندتر درون جامعه است.

درنهایت هم دولت محدود بشود به جمع‌آوری مالیات از مردم و خرج آن در ارتش و برقراری سیاست‌گذاری‌های داخلی و خارجی به نفع تجارت بیشتر و آزادانه‌تر آن بخش از جامعه که صاحب پول بیشتری است.

یا در مثال امریکایی‌اش، یک درصد ثروتمندتر جامعه که در دهه ۱۹۴۰ میلادی تا ۹۶ درصد درآمدش را مالیات می‌داد، حالا در دولت ترامپ قرار است تا مالیات ۳۵ درصدی‌اش به ۱۵ درصد کاهش پیدا کند.

آن هم در دنیای امروز که به گفته آکسفام، هشت فرد ثروتمندتر جهان بر روی هم صاحب همان‌قدر ثروت هستند که ۵۰ درصد کل جمیعت فقیرتر دنیا صاحب آن است. مثال‌های ایرانی و امریکایی‌اش را هم راحت می‌توان پیدا کرد. آنچه گذشت تا چنین بشود هم قابل پیگیری است، فقط چهره‌ای همانند وارن می‌خواهد تا متخصص موضوع باشد، وقت بگذارد و آنچه گذشت به زبانی ساده جلوی چشم خواننده‌اش قرار بدهد.

 

گزینه جنگیدن

حرف وارن ساده است: باید جنگید و اجازه نداد تا دولت میلیاردها و میلیونرهای ترامپ، آنچه در دست طبقه متوسط باقی مانده، از آنها بگیرند. همان‌طور که عنوان دوم کتاب هم می‌گوید: «نبرد برای حفظ طبقه متوسط امریکا.»

آنچه خواندن کتاب وارن برای خواننده فارسی‌زبان به همراه می‌آورد، جای خالی این‌گونه کتاب‌ها برای سیاستمدارهای خاورمیانه‌ای است. اینکه چهره‌های برجسته سیاست به عنوان مثال ایران هم بتوانند تحلیل‌های سیاسی خودشان را بدون لکنت زبان منتشر کنند و از طریق کتاب‌هایشان بتوانند به خواننده‌ای گسترده‌تر دست پیدا کنند و درنهایت راه را برای مشارکت اجتماعی بیشتر باز کنند.

«این جنگ، جنگ ما است،» در نسخه گالینگور به تارخی ۱۷ آپریل ۲۰۱۷ میلادی، در ۳۵۲ صفحه و به بهای ۲۸ دلار امریکا توسط انتشارات متروپولیتن، بخشی از گروه انتشاراتی کتاب‌های مک‌میلان منتشر شده است.

عنوان کتاب به زبان انگلیسی:

This Fight is Our Fight, The Battle to Save America’s Middle Class by Sent. Elizabeth Warren

 

زنان، آریل دورفمان و سه‌گانه مقاومت

 

این یادداشت را در وب‌سایت نبشت بخوانید

 

برای دریافت نسحه مجانی «سه‌گانه مقاومت» در نشر نوگام، شامل بر نمایشنامه‌های بیوه‌ها، مرگ و دوشیزه، و خواننده‌ی متن همراه با مقدمه‌ها و موخره‌های نویسنده، همچنین یادداشت دورفمان برای خواننده فارسی‌زبان، بر اینجا کلیک کنید.

 

نمی‌دانم چند مرتبه باید یک اثر را به انگلیسی و سپس به فارسی بخوانی، پیش از آنکه منتشر بشود: هشت مرتبه؟ ده مرتبه؟ دوازده مرتبه؟ نمی‌دانم. ولی هر مرتبه مشغول گامی دیگر در آماده‌سازی «سه‌گانه مقاومت» می‌شدم، این سوال برایم پیش می‌آمد که چرا زنان راویان این داستان‌ها شده‌اند و سپس به فاصله کوتاهی، ذهنم زنان خانواده و فامیل را مرور می‌کرد.

همیشه هم چهره خاله‌هایم جلوی چشمم قرار می‌گرفت. از خودم می‌پرسیدم چه شد که دو خاله‌ام سال‌های آخر عمری را تنها سپری کردند و در اندوه. تکه‌های معدودی از پازل‌های زندگی آدم‌های نزدیکم را دارم ولی تصویر کامل را ندارم.

یکی از خاله‌هایم از خشونت خانگی و خیانت‌های همسرش، پیش خانواده خودش برگشت و سال‌ها با مادربزرگم زندگی می‌کرد و سپس تنها بود تا به هنگام درگذشت‌شان. خاله دیگرم، بعد از هرچه در مهاجرت گذشته بود، دست بچه‌هایش را گرفت و به ایران برگشت. همسرش برنگشت، ولی خاله‌ام در ابتدای سال‌های بعد از انقلاب امیدوار بود همه‌چیز متفاوت خواهد شد.

زندگی آدم‌های خانواده‌ام مستقیم به سیاست گره نخورده است، ولی همیشه از رویدادهای سیاسی آسیب دیده است. همان‌طور که شخصیت‌های اصلی نمایشنامه‌های دورفمان هم سیاسی نیستند، فقط خواستند خودشان باشند، ولی جامعه با تمام قدرت آن‌ها را عقب راند.

در بیوه‌ها، زنان روستا فقط جنازه مردهایشان را می‌خواهند تا آن‌ها را طبق سنت و عرف‌شان به خاک بسپارند. مردهایی که ناپدید شده‌اند و دیگر نیستند. ولی خاطره‌هایشان در لحظه به لحظه زندگی این زنان گره خورده‌ است.

در مرگ و دوشیزه، زنی بدنبال پاسخ به این سوال است که چرا ربوده شد، چرا شکنجه شد، چرا به او تجاوز شد، چرا تمامی ثانیه‌های تمام سال‌های بعد از زندان را پنهان و در خفا و در از بقیه، در هراس و وحشت باقی ماند.

او سوال‌های بسیاری دارد که بی‌پاسخ مانده است و در این میان، نماد جامعه، همسر عزیزش، هر لحظه در تلاش است تا او را مهار کند، آرام کند و با آغوشی باز به‌سمت جامعه باز گرداند، بدون اینکه او امکان پرسیدن سوال‌هایش و رسیدن به جواب‌ها را پیدا کرده باشد.

در طول کار بر نمایشنامه‌ها و بعد از «سه‌گانه مقاومت،» مکرر به این فکر می‌کنم که چرا ما همدیگر را سرکوب می‌کنیم. سر بلند می‌کنم و آدم‌های نزدیک زندگی‌ام را نگاه می‌کنم و رفتارهای معاصرشان را می‌سنجم و فکر می‌کنم چقدر تنها مانده‌ام، چون نمی‌خواهم اجازه بدهم بقیه مهارم کنند. می‌خواهم خودم باشم و این بهایش دورتر ماندن از بقیه شده، این بهایش تنهایی بیشتر شده.

هر زمان می‌نویسم، باید نوشته‌هایم را از نگاه‌های هراسان آدم‌های نزدیک زندگی‌ام رد کنم. می‌نشینند و به من توضیح می‌دهند که چرا نباید این را بنویسی. چرا این موضوع مهم نیست. چرا بهتر است که به‌جایش سراغ این سوژه‌ها بروی و بر روی این موارد خیلی مهم‌تر کار بکنی.

ولی آخر چطور می‌شود جامعه‌ای بهتر برای خودمان و آیندگان بسازیم، بدون اینکه نگاه‌هامان را وسط ببخشیم و بتوانیم دردها را احساس کنیم و برای درمان‌شان تلاش کنیم؟

چطور بدون پرسیدن سوال‌ها، همه سوال‌ها، و تلاش برای رسیدن به پاسخ‌هایشان می‌توانیم بهتر باشیم و دنیایی آسوده‌تر کسب کنیم؟

شاید برای همین تنهایی را قبول کردم و سرسخت‌تر از همیشه شدم.

«سه‌گانه مقاومت» را از پیش یک ناشر،‌ به پیش ناشری دیگر بردم. تلاش کردم تا کتاب اجازه انتشار در ایران را پیدا کند. ولی اجازه‌اش را بهم ندادند.

حالا ولی کتاب منتشر شده‌ است – نسخه مجانی‌اش را می‌توانید از نوگام دانلود کنید. امیدوارم کتاب را بخوانید. با دیدگاه دورفمان آشنا بشوید که در موخره‌های نمایشنامه‌ها توضیح می‌دهد چقدر جنگید تا این نمایشنامه‌ها نوشته شدند.

امیدوارم وقت بگذارید و نسخه شعر «بیوه‌ها» در موخره دورفمان را هم بخوانید و هم‌درد راوی باشید، آنجا که می‌گوید خودم می‌توانم جنازه عزیزهایم را دفن کنم.

آدم‌ها باید بتوانند اجازه داشته باشند خودشان باشند، بتوانند سوال‌هایشان را بپرسند و وقتش که رسید، جنازه‌ عزیزهایشان را به سنت و عرف خودشان، به انتخاب‌های خودشان دفن کنند.

ولی در دنیایی ایده‌آل زندگی نمی‌کنیم. دلیل هم نمی‌شود برای رسیدن به دنیایی بهتر تلاش هم نکنیم.

برای همین است که امیدوارم «سه‌گانه مقاومت» توسط خواننده گسترده‌تری خوانده شود. امیدوارم کتاب را بخوانید و به دوست‌هایتان معرفی کنید و بخواهید تا نمایشنامه‌ها را بخوانند.

امیدوارم به زودی، زندگی خاله‌هایم در شکل‌های مختلف و گوناگونش در سرتاسر دنیا، چه برای مردان، چه زنان، چه هر انسان دیگری، تکرار نشود.

یا به بیانی دیگر، سیاست به کنار، بشود خودمان همدیگر را سرکوب نکنیم. خودمان اجازه بدهیم تا همدیگر، در کنار هم، نفس بکشیم.

یا همان‌طور که در پشت جلد کتاب هم نوشتم:

پیرزنی در ساحل رودخانه منتظر است؛ زنی میانسال پشت پنجره منتظر است؛ زنی جوان در بند منتظر است.

هر سه منتظر هستند تا واقعیت ترسناکی که بر زندگی‌شان گذشته، تمامی‌اش را روبه‌روی چشمان مخاطب قرار بدهند.

یکی داستانی از قتل‌های زنجیره‌ای و ناپدیدی اجباری به همراه خودش می‌آورد، دیگری صحبت از شکنجه، زندان اجباری و تاثیرهای بلندمدت آن برایتان باز می‌گوید و آخری، در جوی موهوم می‌خواهد به پسر بچه‌اش، به عزیز زندگی‌اش، توضیح بدهد که چطور آزادی بیان را ازش گرفتند، چطور او را به تیمارستان بردند، چطور آخرین نشانه‌های وجودی‌اش را از صحنه روزگار حذف کردند.

او می‌خواهد با صدایی رسا، سانسور را به پسربچه‌اش معرفی کند.

سه‌گانه مقاومت باری دیگر خیال‌پردازی‌های آریل دورفمان، نویسنده نام‌آشنای شیلیایی-آرژانتینی را به دنیایی جهان‌شمول از واقعیت متصل می‌کند تا پلی باشد بر خواننده و آنچه در زندگی تصمیم می‌گیریم و می‌تواند نابود کننده تمامی عزیزهای روزگار و زندگی‌مان باشد.

سه نمایشنامه بیوه‌ها، مرگ و دوشیزه، و خواننده متن، روایت‌هایی تیره و دلتنگ از قرن گذشته‌اند، ولی هنوز هم می‌توانند در امروز ما هم اتفاق بیافتند، اگر حواس‌مان نباشد.

این سه اثر را با ترجمه سیدمصطفی رضیئی و با اجازه رسمی نویسنده و مقدمه‌ای از او برای خواننده فارسی در این کتاب بخوانید.