این گروه خشن، روایتی بر سینمای وسترن. تدوین و ترجمه: مجتبا پورمحسن. تهران: انتشارات هزارهی سوم اندیشه. چاپ اول: بهار 1389. 2000 نسخه. 320 صفحه. مصور، با صفحات گلاسه و عکسهای سیاهسفید. 9500 تومان.
پیش از این، ابتدای این پست در روزنامهی فرهیختگان منتشر شده بود، که متن آن را میتوانید در وبلاگ مجتبا پورمحسن بخوانید.
کتابهایی هست که نشستهاند و جدی مبحث تاریخ سینما را بحث میکنند، دیدگاهشان علمی و نثرشان تخصصی است. کتابهایی هستند که به صورت گلچین مبحثی مشخص در سینما را به کنکاش مینشینند، میگویند که چه آثاری را نگاه کنیم، چرا نگاه کنیم، حرف میزنند و بحث میکنند و خواننده را در انبوهی از اطلاعات تنها میگذراند تا تصمیم خود را بگیرد. کتابهایی هم هستند که خاطرهها را مرور میکنند، شکوه سینمایی را به تماشا مینشینند و لبخند به لب خوانندهشان مینشانند.
مجتبا پورمحسن در کتاب «این گروه خشن؛ روایتی بر سینمای وسترن» به تماشای این ژانر نشسته است، بدون آنکه ادعایی بر مباحث جدی و تخصصی این ژانر سینمایی داشته باشد. او تصویرهایی را در کنار هم نقش زده، تا در یک سو مروری کرده باشد بر این بخش جذاب تصویرهای متحرک، و از سویی دیگر خواننده را با کتاب خود، به چهرهها و فیلمهای مهم این ژانر آشنا-تر- کرده باشد.
رسم بر این است که کتابهای سینمایی ما، که به مبحث سینمای جهان میپردازند، آثاری ترجمه شده باشند. پورمحسن در این کتاب، از منابع خارجی استفاده کرده تا کتابی را خود تدوین کرده است، و به گونهیی خالق اثر به شمار میرود. کتاب ترکیبی از متن و تصویر است، که در صفحات ورنی نرم منتشر شدهاند.
پس از مقدمه، قدم به قدم با چهرههای مهم این سینما آشنا میشویم. پورمحسن سعی میکند که در موجزترین کلام، هم این چهرهها و آثارشان را به ما معرفی کرده باشد، و هم اینکه اطلاعات جذاب و گفتههای مربوط به آنها را برایمان عنوان کرده باشد، و در نهایت، مجموعهیی از تصاویر همراه کتاب شدهاند تا با خواننده خاطرههای خوب گذشته را به تماشا بنشینند.
* * *
از ابتدا قرار بود که یک آلبوم عکس جذاب درست بشود، که همراه با توضیحهایی بر زندگی و آثار خالقین عمدهی ژانر مشخصی، نگاهی به بخش شکوهمند بخشی از سینما انداخته بشود. بر همین مبنا مجتبا پورمحسن دو جلد کتاب دربارهی «سینمای وسترن» و «سینمای نوآر» آماده کرد. کتابهایی که شروع به کار بخش «سینما»ی نشر «هزارهی سوم اندیشه» را شکل میدهند. در ادامهی این راه، کتابهای دیگری هم معین شدهاند که ترجمه یا تالیف میشوند و بتدریج منتشر خواهند شد.
همکاری من با نشر «هزارهی سوم اندیشه» در بخش سینمایی این نشر است. دو کتاب تحویل دادهام و روی کتاب سوم کار میکنم و به زودی کتابهای دیگری را هم دست خواهم گرفت، و به جز یک زندگینامهی ادبی، بقیه همه قرارند «سینما» را هدف قرار بدهند. البته، فقط یکیشان به سبک «این گروه خشن» کار شده. من به نوع کاری که نشر دست گرفته، امیدوارم. یک هدف دوگانه مشخص شده است، خوانندهی عام سینما، که با کتابهای جذاب ارضاء بشود، و خوانندهی خاص سینما، که به سراغ کتابهای تخصصیتر ما برود.
«این گروه خشن»، از گروه کتابهای جذابتری است که برای خوانندهي عام سینما آماده میشوند. البته، منظور از خوانندهی عام، هر کسی نیست. برای هر کسی کتاب «سینمای نوآر» کار نمیکنند. کتابها در عین حال که عامخوان هستند، یک سری اطلاعات کلی عرضه میکنند، صفحهبندی شیک دارند، عکسهای خوشگل پشت سر هم ردیف کردهاند، اما برای خوانندهی کار میشوند که این ژانر مشخص را بشناسند، یا به هر دلیلی، بخواهد با این ژانر آشناتر بشود. و هدف این است که خواننده بعد از این کتاب به سمت کتابهای تخصصیتری سوق داده شود، که بعد از تماشای فیلمها نیاز به خوانش آنها میرود.
واقعیت این است که ما در بخشهای گوناگون فرهنگ خود، کار بدنهیی کم کردهایم، از همان اول به این فکر هستیم که بهترینها را جلوی چشم خوانندهمان قرار بدهیم. بهترین رمانها، بهترین شعرها، بهترین کتابهای فلسفی، بهترینهای سینما. اصلا هم به روی خودمان نمیآوریم که این بهترینها، از درون یک بدنهی گسترده از کارهای دیگر بیرون آمادهاند. بعد هم اعلام سوگواری میکنیم که چرا سینمای ما مبتذل شده و چرا ادبیات داستانیمان از دست رفته و چرا شعر ما خریدار ندارد، یا چرا تیراژ روزنامههای ما چند صد هزار تایی نیست. و فکر میکنیم با نصحیت و بخشنامه و دستور و برنامهریزیهای سریع، میشود چیزی را عوض کرد.
من به این جور کتابها امیدوارم، مثل همین «این گروه خشن» که پورمحسن به نمایشگاه کتاب تهران رساند، و جلدهای دیگر این مجموعه به زودی منتشر میشوند. امیدوارم این کتابها فروخته شوند و به ناشر این انگیزه را بدهند که کارهای بهتری منتشر کند. ما باید برای آیندهی سینمای خودمان برنامهریزی بکنیم. باید آدمهای مشتاق را به بدنهی سینما آشنا بکنیم، تا بشود امیدی داشت به آینده، که البته، من امیدوارم.