آگهی سهگانه مقاومت نوشته آریل دورفمان در نشر نوگام
این آگهی را در این لینک بخوانید.
اگر خارج از ایران هستید، میتوانید در هشت روز آینده، به انتشار سهگانه مقاومت نوشته آریل دورفمان با ترجمهای از من کمک کنید. کتاب درنهایت به شکل رایگان در فضای وب قرار خواهد گرفت. به افرادی که بیشتر از ۱۵ پوند کمک مالی کنند، یک نسخه چاپی از کتاب هم هدیه داده خواهد شد. نسخههای محدودی از کتاب هم منتشر میشوند و برای فروش عرضه خواهند شد.
درباره این کتاب
سالها پیش بود که مرگ و دوشیزه را در نسخهی سینمایی نخستین مرتبه دیدم، اثر بیاندازه حیرتانگیز رومن پولانسکی از نمایشنامهای نوشته آریل دورفمان. چند ترجمه از آثار او را هم در زبان فارسی خواندم و بعد به جستوجو درباره دورفمان نشستم و در وبسایت آمازون، سهگانه مقاومت چشمم را گرفت.
سهگانه، سه سوژه اصلی ناپدیدی و قتلهای زنجیرهای، شکنجه و سانسور را در سه نمایشنامه بیوهها، مرگ و دوشیزه و خواننده متن در کنار هم قرار میدهد. در هر سه اصل، سوژههای اصلی داستان، زنانی هستند که به خاطر ابراز عقیده، به خاطر درخواست رسیدن به حقیقت، کنار زده میشوند، زندگیشان نابود میشود و به شدیدترین شیوههای ممکن، حق و حقوقشان، هویت و وجودشان، همه محو میشوند.
آریل دورفمان، نویسندهای با اصالتی از شیلی و آرژانتین است و بعد از آنکه دولت پینوشه قدرت را در شیلی در دست گرفت، برای زندگی به اروپا رفت. او هم اکنون استاد ادبیات آمریکای لاتین در دانشگاه دوک امریکاست.
او رمان، شعر، داستان کوتاه، مقاله و کتابهای غیر داستانی گوناگونی را تاکنون منتشر کرده است و از برجستهترین نامهای ادبیات امریکای لاتین در سالهای اخیر است. البته به انگلیسی هم مینویسد، هر سه نمایشنامه ترجمه شده توسط او به زبان انگلیسی آماده انتشار شدهاند. جزییات بیشتر آن در موخرههای آثار در متن کتاب آمده است.
خیالی مجنون داشتم که میتوان این ترجمهها را در تهران منتشر کرد. هم در دولت گذشته و هم در دولت کنونی، از طریق دو ناشر منتشر ماندم تا شرایط انتشار کتابها مهیا شود. ولی به جز دو مرتبه که سانسورهایی برای بیوهها ارسال شد، خبری از جواز نشر نیامد.
من هم این خیال جنونآمیز را کنار گذاشتم و هماکنون، ترجمهها با اجازه آریل دورفمان در اختیار نشر نوگام قرار گرفتهاند با این شرط که بخشی از درآمد کتاب در اختیار موسسهای قرار بگیرد که در موضوع آزادی بیان برای ایران کار میکند.
نظر نوگام
پیرزنی در ساحل رودخانه منتظر است؛ زنی میانسال پشت پنجره منتظر است؛ زنی جوان در بند منتظر است.
هر سه منتظر هستند تا واقعیت ترسناکی که بر زندگیشان گذشته، تمامیاش را روبهروی چشمان مخاطب قرار بدهند. یکی داستانی از قتلهای زنجیرهای و ناپدیدی اجباری به همراه خودش میآورد، دیگری صحبت از شکنجه، زندان اجباری و تاثیرهای بلندمدت آن برایتان باز میگوید و آخری، در جوی موهوم میخواهد به پسر بچهاش، به عزیز زندگیاش، توضیح بدهد که چطور آزادی بیان را ازش گرفتند، چطور او را به تیمارستان بردند، چطور آخرین نشانههای وجودیاش را از صحنه روزگار حذف کردند. او میخواهد با صدایی رسا سانسور را به پسربچهاش معرفی کند.
سهگانه مقاومت باری دیگر خیالپردازیهای آریل دورفمان، نویسنده نامآشنای شیلیایی-آرژانتینی را به دنیایی جهانشمول از واقعیت متصل میکند تا پلی باشد بر خواننده و آنچه در زندگی تصمیم میگیریم و میتواند نابود کننده تمامی عزیزهای روزگار و زندگیمان باشد.
سه نمایشنامه بیوهها، مرگ و دوشیزه، و خواننده متن روایتهایی تیره و دلتنگ از قرن گذشتهاند، ولی هنوز هم میتوانند در امروز ما هم اتفاق بیافتند، اگر حواسمان نباشد. این سه اثر را با ترجمه سیدمصطفی رضیئی و با اجازه رسمی نویسنده و مقدمهای از او برای خواننده فارسی در این کتاب بخوانید.
سید مصطفی رضیئی (سودارو) هستم. لیسانس ادبیات انگلیسی از دانشگاه غیرانتفاعی خیام، متولد بیست فروردین 1363 در مشهد و ساکن کشور کانادا. اولین قرارداد کتابام را در سال 1385 با نشر «کاروان» بستم، کتاب شفاهی توقیف شد. کتابهای دیگرم را بتدریج نشرهای «افراز»، «ویدا»، «کتابسرای تندیس»، «پریان»، «مروارید» و «هزارهی سوم اندیشه» به بازار میفرستند. نوشتههایم در روزنامهها و مجلههای مختلفی از جمله «تهران امروز»، «کارگزاران»، «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «فرهیختگان»، «آسمان»، «تجربه»، «مهرنامه»، «همشهری داستان»، «همشهری اقتصاد» و «گیلان امروز» منتشر شدهاند. یک سال مسوول مرور کتاب وبسایت «جشن کتاب»، متعلق به انتشارات کاروان بودم ونزدیک به چهار سال مسوول مرور کتاب وبسایت «جن و پری» بودم و مدتی هم در وبسایتهای «مزدیسا»، «مرور» و «مد و مه» مینوشتم. دارم سعی میکنم که زندگیام را مرتبط با کتاب نگه دارم. در مطبوعات صرفا در مورد کتاب و ادبیات مینویسم و بیشتر وقتام به نوشتن مرور کتاب میگذرد. وبلاگنویسی را در سال 2004 در بلاگاسپات با نام «سودارو» شروع کردم که بعد از سه سال و نوشتن هشتصد پست وبلاگ، فیلتر شدم. بعد به حسین جاوید در «کتابلاگ» ملحق شدم و صفحهیی در آن وبسایت داشتم که بعد از حدود دو سال و نوشتن نزدیک به یکصد و هفتاد پست، آنجا هم فیلتر شد. بعد به بلاگفا پناهنده شدم تا گذر روزگار چه در چنتهی خود داشته باشد. مرسی که به اینجا سر میزنید.