رویاها
دفتر شعر «پرنده کوچولو، نه پرنده بود، نه کوچولو» سرودهی سید مهدی موسوی را با کلیک روی نام کتاب دانلود کنید (یادداشت من روی کتاب)
دفتر شعر «چگونه زرافه را توی یخچال بگذاریم» سرودهی محمد حسینیمقدم را با کلیک روی نام کتاب دانلود کنید (یادداشت من روی کتاب – مصاحبهی من با محمد حسینی مقدم)
دفتر شعر «یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیبزمینیها» سرودهی فاطمه اختصاری را با کلیک روی نام کتاب دانلود کنید (یادداشت من روی کتاب)
سامره اسدزاده همدانشگاهی من بود. سامره بعدها با سامان استرکی ازدواج کرد (کارگردان «صندلی خالی»، یکی از بهترین فیلمهای سینمای ما که نمیدانم چرا اکران نمیشود،) و سامره کسی بود که من را با کارگاه مهدی موسوی آشنا کرد.
آدمهای کمی را دور و بر خودم میشناسم که «رویا» دارند. آنها دنیایی را آرزو میکنند که در آن زندگیهای خاصتر و بهتری خلق شده باشد. توی این سالها، کم کسی را دیدهام که رویا داشته باشد: رضا ناظم رویا داشت، کیان اعظم افراز رویا دارد، مهدی موسوی رویا دارد، محمد حسینیمقدم رویا دارد.
محمد حسینیمقدم و الهام میزبان و فاطمه اختصاری را در کارگاه مهدی موسوی دیدم و آشنای هم شدیم. محمد یکی از بهترین دوستهای من شد. با هم کار روی پروژهی «ونهگات» را شروع کردیم (تا الان سه کتاب تحویل داده شده، یک کتاب دست من هنوز مانده، یک کتاب را هم منتظرم از تورنتو برسد، کتاب بعدی محمد هم مشخص شده).
نمایشگاه کتاب امسال، دوستان عزیز من کتابهایشان را منتشر کردند. کتابها روز دوم از نمایشگاه جمع شد و غرفهی انتشارات سخنگستر را بستند. از همان اول گفتند که خبری پخش نشود. گفتند هیچجا خبری پخش نشود. من به روال عادی زندگیام، روی کتابها مرور نوشتم و در وبلاگم منتشر کردم. حالا کتابها روی اینترنت آمدهاند.
دوستان من رویا داشتند. رویا دارند و رویا خواهند داشت. حدود دو هفته پیش، از محمد حسینی مقدم، جلد اول «خاطرات خونآشام» نوشتهی ال جی اسمیت منتشر شد. (حدود دویست و هفتاد صفحه، چهار هزار تومان، کتاب را نشر «ویدا» منتشر کرده است.) تا نمایشگاه کتاب آینده، امیدواریم که جلد پنجم همین مجموعه از محمد منتشر بشود و بعد رمان ونهگات را در نمایشگاه داشته باشیم.
دوستان من رویا دارند. حالا اگر رویاها روی اینترنت باشد، خوب چه اهمیتی دارد؟ رویاها که هست!
سید مصطفی رضیئی (سودارو) هستم. لیسانس ادبیات انگلیسی از دانشگاه غیرانتفاعی خیام، متولد بیست فروردین 1363 در مشهد و ساکن کشور کانادا. اولین قرارداد کتابام را در سال 1385 با نشر «کاروان» بستم، کتاب شفاهی توقیف شد. کتابهای دیگرم را بتدریج نشرهای «افراز»، «ویدا»، «کتابسرای تندیس»، «پریان»، «مروارید» و «هزارهی سوم اندیشه» به بازار میفرستند. نوشتههایم در روزنامهها و مجلههای مختلفی از جمله «تهران امروز»، «کارگزاران»، «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «فرهیختگان»، «آسمان»، «تجربه»، «مهرنامه»، «همشهری داستان»، «همشهری اقتصاد» و «گیلان امروز» منتشر شدهاند. یک سال مسوول مرور کتاب وبسایت «جشن کتاب»، متعلق به انتشارات کاروان بودم ونزدیک به چهار سال مسوول مرور کتاب وبسایت «جن و پری» بودم و مدتی هم در وبسایتهای «مزدیسا»، «مرور» و «مد و مه» مینوشتم. دارم سعی میکنم که زندگیام را مرتبط با کتاب نگه دارم. در مطبوعات صرفا در مورد کتاب و ادبیات مینویسم و بیشتر وقتام به نوشتن مرور کتاب میگذرد. وبلاگنویسی را در سال 2004 در بلاگاسپات با نام «سودارو» شروع کردم که بعد از سه سال و نوشتن هشتصد پست وبلاگ، فیلتر شدم. بعد به حسین جاوید در «کتابلاگ» ملحق شدم و صفحهیی در آن وبسایت داشتم که بعد از حدود دو سال و نوشتن نزدیک به یکصد و هفتاد پست، آنجا هم فیلتر شد. بعد به بلاگفا پناهنده شدم تا گذر روزگار چه در چنتهی خود داشته باشد. مرسی که به اینجا سر میزنید.