چهار تا کیف داشت مخصوص کارتن‌های دی‌وی‌دی. دو تا کیف مخصوص فیلم‌های دی‌وی‌دی. یک جعبه هم بود مخصوص بازی‌های پلی‌استیشن. بیرون که می‌رفتند یا با تفنگ‌ها و شمشیر‌هایش بازی می‌کرد، یا با موبایل مامان. اتاقش را پر کرده بود از عروسک‌های اسپایدرمن،‌ فرش اسپایدرمن، روتختی و پرده‌ی اسپایدرمن و کاغذدیواری اسپایدرمن. البته این جدا بود از عروسک‌های بتمن، بیزلایتر و سری سرباز‌ها، هلی‌کوپتر‌ها و تانک‌هایش. گنجش ماشین‌هایش بودند و سری تفنگ‌هایش. چندتایی هم خنجر داشت و شمشیر و البته یک ماشین که می‌توانست تویش بنشیند و واقعاً راه هم می‌رفت. چندتایی هم کتاب داشت که هیچ‌وقت نمی‌خواند. هم تلویزیون توی اتاقش داشت، هم دی‌وی‌دی پلیر و هم یک کامپیوتر جدید. از توی اتاقش بیرون نمی‌آمد. مگر برای ناهار. برنج دوست نداشت. یا پیتزا می‌خورد یا همبرگر. بعضی‌وقت‌ها سوسیس یا کالباس. البته با یک عالمه سس کچاپ و پنیر پیتزا.