آه ای کشتی راه افتاده در مسیر سفری طولانی در دریا،

چرا مثل بقیه‌ی مردم حواسم از تو پرت گشت،

بعد از آنکه از دیدم محو شدی؟

چون، وقتی دیگر تو را نمی‌بینم، حیات تو برایم متوقف شد

و وقتی تو دیگر وجود نداری، اگر احساس دلتنگی پیدا می‌کردم،

این احساس در رابطه‌ای می‌شد با هیچ.

این یک کشتی نیست، بلکه خودمان است که گم کرده‌ایم.

 

29 می 1918