ورای پیچِ جاده

می‌تواند چاهی باشد و می‌تواند قلعه‌یی باشد

یا شاید فقط جاده‌ بیشتری امتداد بیابد.

نمی‌دانم و چیزی هم نمی‌پرسم.

تا وقتی در جاده باشم و پیچ ورای رویم باشد،

فقط به جاده تا امتداد پیچ می‌نگرم،

چون فقط جاده را تا پیچ می‌بینم.

چه فایده‌یی دارد تا به جای دیگری بنگرم یا

به چیزهایی که نمی‌توانم ببینم.

بگذار فقط به جایی که هستیم توجه نشان بدهیم.

همین‌جا تمام زیبایی‌ها است و نه در هیچ کجای دیگری.

اگر مردمی در ورای پیچ جاده باشند،

بگذار آن‌ها نگران آنچه باشند که در ورای پیچ‌شان است.

برای آن‌ها هم جاده، جاده می‌ماند.

اگر ما به آن‌جا برسیم، موقع ورود همه‌چیز را خواهیم فهمید.

الان فقط می‌دانیم که هنوز به آنجا نرسیده‌ایم.

الان فقط پیچ در جاده است و قبل پیچ،

جاده‌یی است بدون هیچ پیچی.

1914