گفت‌وگو با ياسين محمدي مترجم رمان «هنرمندي از جهان شناور» اثر كازوئو ايشيگورو
زبان ابزار مترجم است


لینک مصاحبه در روزنامه اعتماد


سيدمصطفي رضيئي


ياسين محمدي در سال 1358 در مشهد متولد شد. از سال 1377 كار در مطبوعات را شروع كرد و نزديك به 10 سال در حوزه‌هاي مختلف ادب و هنر فعاليت روزنامه‌نگاري داشت و چندي بعد به جرگه نشر كشور ملحق شد. او امروز مسوول آتليه نشر افراز است و بر توليد كتاب و طراحي جلد اين نشر نظارت مي‌كند. نخستين كتاب وي، مجموعه شعر «در پاي صليبي كج» در سال 1382 منتشر شد. سپس همراه با اعظم كيان‌افراز، پروژه‌يي پژوهشي را آغاز كرد كه چهار سال به‌طول انجاميد و حاصل آن انتشار كتاب «تئاتر ايران در گذر زمان-4: اكسير نقش، زندگي هنري محمدعلي كشاورز» در سال 1387 بود و در سال 1390 همراه با مينا جابروندي مجموعه‌يي از ترانه‌هاي اوانسنس را با نام «تمام آنچه به‌خاطرش زنده‌ام» ترجمه و منتشر كرد. در نمايشگاه كتاب امسال تهران، رمان «هنرمندي از جهان شناور» نوشته كازوئو ايشيگورو با ترجمه او منتشر شد. اين رمان، تنها رمان ايشيگورو بود كه تاكنون ترجمه نشده بود و بيشتر نسخه‌هاي نوبت اول انتشار اين كتاب در روزهاي نمايشگاه به فروش رسيدند.

واقعيت اين است كه مسير ما در ادبيات را خودمان تام و تمام انتخاب نمي‌كنيم. شايد بشود گفت ما «تلاش‌هايي» مي‌كنيم و اين «تلاش‌ها» نتايجي ممكن است داشته باشند و به‌تدريج مسير ما ساخته ‌شود. درباره من، روزنامه‌نگاري هميشه علاقه اولم بوده، كه فعلا شرايطش برايم مهيا نيست. شعر اما پابه‌پاي زندگي پيش مي‌آيد. درباره ترجمه هم با توجه به اينكه رشته دانشگاهي‌ام مترجمي انگليسي است دوست داشتم در اين حوزه هم فعاليت كنم




روزنامه‌نگاري، شعر و ترجمه. مسير شما در ادبيات به كجا ختم خواهد شد؟ برنامه كلي‌تان براي كار توليدي كتاب چيست؟

سوال غافلگيركننده‌يي است، شايد همان پرسشي باشد كه بارها از خودم پرسيده‌ام. ولي واقعيت اين است كه مسير ما در ادبيات را خودمان تام و تمام انتخاب نمي‌كنيم. شايد بشود گفت ما «تلاش‌هايي» مي‌كنيم و اين «تلاش‌ها» نتايجي ممكن است داشته باشند و به‌تدريج مسير ما ساخته ‌شود. درباره من، روزنامه‌نگاري هميشه علاقه اولم بوده، كه فعلا شرايطش برايم مهيا نيست. شعر اما پابه‌پاي زندگي پيش مي‌آيد. چند سالي است كه مجموعه تازه‌ام با عنوان «از شمال شرق گنجشك‌ها» آماده انتشار است كه برخي وسواس‌ها مانع از نشر آن شده، اما اميدوارم در سال جاري به سرانجام برسد. درباره ترجمه هم با توجه به اينكه رشته دانشگاهي‌ام مترجمي انگليسي است دوست داشتم در اين حوزه هم فعاليت كنم كه مشغله‌هاي ديگر اين فرصت را ايجاد نمي‌كرد. امروز هم به افق‌هاي بازتري نگاه مي‌كنم كه هنوز به مرحله عمل نرسيده و بهتر است صحبت كردن درباره آنها را بگذارم براي وقتش.

روزنامه‌نگاري و فعاليت ژورناليستي چه تاثيري بر ترجمه شما گذاشته است؟

روزنامه‌نگاري در حوزه فرهنگ باعث درگيري فشرده و روزانه با جريان‌هاي تاثيرگذار در اين حوزه است، و به فرد كمك مي‌كند هميشه نسبت به تحولات فرهنگي و هنري جهان روزآمد باشد. علاوه بر اين به‌مرور به افزايش دانش تخصصي فرد در اين حوزه‌ها كمك مي‌كند. روزنامه‌نگاري همچنين برايم به‌مثابه يك فعاليت تجربي بوده كه باعث دست‌وپنجه نرم كردن مداوم با ترجمه متون تخصصي شده است. شايد به‌لطف اين تجربه در ترجمه رمان «هنرمندي...» كه مرتبط به حوزه‌هاي خاصي از هنر و تاريخ هنر است، چند قدم پيش بوده باشم.

شما در هر دو كتاب ترجمه خود، بر نام‌هايي تاثيرگذار دست گذاشته‌ايد. ابتدا اوانسنس و حالا ايشيگورو. هر دو كارهايي سخت به‌شمار مي‌روند. چرا چنين انتخاب‌هايي داريد؟

در زمينه ترجمه با توجه به دشواري‌ها و پيچيدگي‌هايي كه اين كار دارد، نخستين شرطش برايم اين است كه اثر قابل‌توجه باشد و بتواند در درجه اول مرا به عنوان مترجم جذب كند. آثار زيادي در اين سال‌ها بوده‌اند كه ترجمه‌شان حداكثر 20 تا 30 صفحه پيش رفته و ناتمام مانده‌اند. اما رمان «هنرمندي از جهان شناور» واقعا رمان كم‌نظيري است و الان مي‌توانم بگويم يكي از بهترين رمان‌هايي است كه خوانده‌ام و همين باعث شد ترجمه‌اش پيش برود و به سرانجام برسد. حالا هم احساس مي‌كنم جاي خالي اين كتاب درميان ادبيات داستاني ترجمه‌شده به فارسي خالي بود و خوشحال‌ام كه من توانستم اين خلأ را پر كنم.

ايشيگورو در ايران هواداران خود را دارد. چه بازخوردي از پخش اوليه كتاب دريافت كرده‌ايد؟ نگاه‌ها رضايت‌بخش هستند؟

اين رمان پرفروش‌ترين كتاب درميان عناوين تازه انتشارات افراز در نمايشگاه بود. پخش كتاب بعد از نمايشگاه و بازخورد مخاطبان و نقدهاي اوليه بيش از انتظارم بوده‌اند. اميدوارم همين روند در آينده نيز ادامه داشته باشد. البته اين كتاب پتانسيل زيادي براي تحليل دارد و اميدوارم بيشتر به اين پتانسيل پرداخته شود. اين كتاب حتي اين قابليت را دارد كه موضوع تحليل در پايان‌نامه تحصيلي در مقاطع عالي شود، چه به‌لحاظ تحليل ادبي، تحليل روانشناسانه، تحليل جامعه‌شناسانه و... .

در ابتداي كتاب گفته‌ايد به سبك نگارشي كتاب وفادار مانده‌ايد، اشاره كرده‌ايد حتي در جاهايي از اصول نگارش فارسي دور افتاده‌ايد. فكر نمي‌كنيد خواننده در ارتباط يافتن با كتاب مشكل پيدا كند؟

به هيچ‌وجه. حتي ممكن بود در آن زمان كمي از اين موضوع وحشت داشته باشم، اما حالا كه بازخورد خوانندگان و منتقدان را مي‌بينم، با قدرت مي‌توانم بگويم به‌هيچ‌وجه. سبك نگارش كتاب از عناصر شاكله روايت است و به ساخت لحن‌ها به‌شدت كمك مي‌كند و همه اينها در كنار هم باعث مي‌شوند شما به عنوان خواننده در فضاي خاصي قرار بگيريد كه به فضاي كتاب اصلي ايشيگورو بسيار نزديك است. در اين كتاب با يك راوي خاص روبه‌رو هستيم، پيرمردي كه گذشته خاصي در مقام يك هنرمند داشته و روايتش متاثر از كهولت سن و خصوصيات رواني‌اش است. شخصيت‌هاي ديگر هم بسيار تحت‌تاثير فضاي سنتي و در حال گذار ژاپن آن دوره هستند.

ايشيگورو در اين رمان، درگير هنر كلاسيك نقاشي ژاپن و زندگي در سال‌هاي بعد از جنگ مي‌شود. زبان كتاب را چگونه يافتيد و آن را چگونه در ترجمه منتقل كرديد؟

زبان در اين اثر به‌شدت متاثر از تاريخ و جغرافياي آن است. شما به عنوان مترجم براي نشان دادن فضاي سنتي و فرهنگي ژاپن بعد از جنگ جهاني دوم تنها يك ابزار داريد و آن هم‌زبان است؛ زباني كه با آن بايد لحن‌ها را بسازيد. اما دشواري بيشتر آنجاست كه همين لحن‌ها باز تنها ابزار مترجم براي تغيير فضاست، براي نشان دادن گذارها، گذار خاموش از سنت به مدرنيته و گذار پرهياهو از ژاپن پيش از جنگ به ژاپن جديد. ضمن آنكه بايد حس فضاي منقطعي كه در گفتار زبان ژاپني وجود دارد به خواننده فارسي‌زبان منتقل شود. به‌نظر من ايشيگورو هم در زبان انگليسي چنين تلاشي را آشكارا انجام داده و سعي كرده فضا و حس زبان ژاپني را به زبان انگليسي منتقل كند.

كتاب لبريز از زيرنويس است و نشان‌دهنده وفاداري شما به سبك و فرهنگ داستان. در كل، رمان، كتابي سنگين محسوب مي‌شود. فكر مي‌كنيد در كار خود به موفقيت رسيده‌ايد؟ آيا از ترجمه راضي هستيد؟

زيرنويس‌ها براي تكميل اطلاعات خواننده از مسائل مربوط به سنت‌ها و فرهنگ ژاپن ضروري است. همچنين براي توضيح مسائلي كه بيشتر تخصصي هستند تا آنجا كه مربوط به من است، از آنچه در توان داشته‌ام براي اين ترجمه استفاده كرده‌ام. بيش از اين را بايد مخاطبان و منتقدان بگويند.

با ويراستار اثر به‌راحتي كنار آمديد؟ كمتر مترجمي راضي مي‌شود ويراستار اثر او را با دقت تصحيح كند. ويرايش را چگونه مي‌بينيد؟


يكي ديگر از فعاليت‌هاي تخصصي من در اين سال‌ها دركنار مواردي كه شما فرموديد، ويراستاري و به طور ويژه ويراستاري ادبيات داستاني و ادبيات نمايشي بوده است. به‌نظر من ويرايش براي هر اثري ضروري است. مترجم هرچقدر هم بر موضوع اشراف داشته باشد، وجود نگاه دوم براي ديدن آنچه به چشم او نيامده، لازم است. درباره اين كتاب هم لازم دانستم كه يكي از دوستان اين كار را به‌لحاظ ويرايشي بخواند. ويرايش اين اثر البته به اين شكل انجام شد كه به‌مدت يك هفته و به‌شكلي فشرده همراه با ويراستار، رمان را بازخواني كرديم و مواردي را كه مي‌شد با ويرايش بهتر شوند، تغيير داديم. البته اينها بعد از آن بود كه يك مترجم زبان ژاپني كه آشنايي كاملي با فرهنگ ژاپن داشت، از اين منظر ترجمه را بررسي كرد تا احيانا اشتباهي در ترجمه مفاهيم و اسامي رخ نداده باشد. از نتيجه اين همكاري بسيار راضي هستم و باز هم از اين دوستان سپاسگزاري مي‌كنم.

امروز بعد از انتشار رمان، تجربه خود را چگونه مي‌بينيد؟

بهتر است بگويم تجربه اصلي مربوط به پيش از انتشار رمان است. در اين سال‌ها كه در نشر كتاب‌هاي زيادي را منتشر كرديم برخوردهاي متفاوت نويسندگان و مترجمان مختلف را با آثارشان پس از انتشار ديده بودم و به اين تجربه رسيده بودم كه به هيچ قيمتي نبايد كيفيت كار را فداي كميت كرد. اين تجربه را در ترجمه و پرداخت اين رمان به‌كار بستم و حالا بيشترين خرسندي‌ام از اين موضوع است. نتيجه اينكه در كارهاي بعد هم حتما همين‌گونه عمل خواهم كرد. چه‌بسا دوستاني كه بعد از انتشار كتاب پشيمان شده‌اند كه چرا زمان بيشتري پيش از انتشار صرف آن نكرده‌اند و من چون موارد زيادي از اين قبيل ديده بودم، ترجيح دادم تا جايي‌كه به‌نظرم كار صددرصد نشده آن را به چاپ نسپارم. حتي در مشاوره گرفتن نيز نبايد دريغ كرد. درباره اين كتاب باوجود آنكه كتاب دراصل به‌زبان انگليسي نوشته شده بود، اما چون موضوع مرتبط با جغرافيا و فرهنگ و هنر كشور ژاپن بود، همان‌طور كه گفتم ترجيح دادم در اين خصوص مشاوره بگيرم، چراكه هر ايرادي در اين مرحله قابل اصلاح است، اما همين ايرادات، بعد از چاپ تبديل به مشكلات كتاب و ترجمه مي‌شود.

منتظر انتشار چه كتاب‌هاي ديگري از شما باشيم؟

علاوه بر مجموعه شعر «از شمال شرق گنجشك‌ها»، در حوزه ترجمه فعلا درحال بررسي چند اثر هستم. احتمالا يك نمايشنامه برگزيده و يك رمان ديگر را به زودي ترجمه كنم.