زمانی برای نگریستن
همین یادداشت را در روزنامهی تهران امروز ببینید
پشت جلد کتاب: «رمان آدمکشها داستان زندگی و مرگ آندرو پترای یکی از شخصیتهای متمول و سیاسی جناح راست امریکاست که در کارهایش به صداقت و بیباکی معروف است. اما داستان بیشتر به نزدیکان و بازماندگانش نگاه میکند و به کندوکاو در زندگی و شخصیتهای درونی آنها میپردازد. برادرانش هاچ و استفان و بیوه جوانش یو آن از اعضای یک خانواده معروف و برجسته اجتماعی هستند بههرحال با این اتفاق از دیگران سوا میشوند و هر یک از آنها در انزوا با دشمن درونی خودشان تنها میمانند، با آدمکش درون خودشان. و در حالتی از ترس و انجماد به این واقعیت میرسند که مرگ آندرو بهطور ناخواسته پرده از نفرت، عشق و اعتقادات مذهبی آنها برداشته. همه احساسات و عواطفی که قبلاً آنها را از حس تهی بودن و کابوسهای شبانهشان بر حذر میداشت. درگیریهای ذهنی و جدال با واقعیتهای پیشرو در همان حالی که درگیر فاجعه بودند آنها را در بر میگیرد و عوالمشان که شامل دنیای شخصی و زندگی سیاسیشان است را تحتتاثیر قرار میدهد.»
«بهدنیا آمدم. بهدنیا آمد. پس آغاز میگردد. ادامه پیدا میکند. زندگیام دوام مییابد. آدمها به من خیره میشوند، چیزهایی زمزمه میکنند، نیشخند میينند. ویژگی همیشگی انها و نفرین ابدی من.» (شروع رمان.)
انتشارات «کتابسرای تندیس» با سابقهای 28 ساله از قدیمیترین نشرها در زمینه انتشار کتابهای ترجمه است و یکسالی است دست به انتشار کتابهایی از جویس کرول اوتس زده. مترجم کتابهای دیگر رویا بشنام است که برای یک ترجمهاش از اوتس برای نشر مروارید، توانسته بود در جوایز ادبی سربلند کند. «آدمکشها» را علی قانع ترجمه کرده و تندیس آن را در 608 صفحه و بهقیمت 16 هزار تومان در نمایشگاه کتاب امسال عرضه کرد. علی قانع ترجمههایی در نشرهای افراز و آموت منتشر کرده است هرچند بیشتر او را پیش از این بهعنوان نویسنده میشناختند تا مترجم. در چند کتاب ترجمه شده از او، از جمله «دختر سیاه / دختر سفید» نوشتهی جویس کرول اوتس در نشر افراز، او نشان داده است که علاقهمند به ارائه ترجمهای متوسط از یک کتاب بهنسبت قطور است و چندان دلمشغول رعایت نکتههای ظریف کار ترجمه نیست.
«آدمکشها» هم از این قائله مستثنا نیست و کتاب ترجمهای متوسط از یک کتاب قابلتوجه است. مترجم نمیتواند بهدرستی ارجاعهای درون متنی نویسنده را در زبان فارسی منتقل کند، همچنین نمیتواند آنگونه که باید و شاید جملهها را روان و سلیس در زبان فارسی امروز عرضه کند. بعضیجاها دیالوگها رسمی است ولی در همان فصل ناگهان شکسته میشود و عاقبت راویهای مختلف لحنهای متمایزی از هم پیدا نمیکنند. نتیجه میتواند سردرگمی خوانندهای باشد که باید کلافهای بیسرانجام ذهنی راویهای مختلف رمان را از هم باز کند و سر دربیاورد که در این کتاب چه رخ داده است.
اوتس نویسندهای نامآشنا در ادبیات جهان است. بیش از هشتاد عنوان کتاب (البته با استفاده از چند نام مستعار) منتشر ساخته و جوایز مختلفی را نیز برنده شده است. او علاقهی خاصی به موضوعات سیاسی روز امریکای شمالی دارد و «آدمکشها» از این قائله مستثنی نمیشود. هاچ، یو آن و استفان در سه بخش اصلی کتاب، هرکدام از چشمانداز ذهنی خود با یک واقعیت هولناک روبهرو میشوند: برادر (در مورد یو آن همسر) کشته شده است، آنها نگران هستند که الان چه رخ میدهد، چه کسی این کار را انجام داده است و چرا، آنها درگیر رسانهها و مسائل امنیتی هستند ولی در این میان، واقعیتها خود را نشان میدهد: اینکه درون هر کسی چه ذهنیتی نهفته و سرکوب شده است، ذهنیت نسبت به برادر و نسبت به خانواده و نسبت به خود. هر کدام چه آرزوهایی دارند و چرا به آنها رسیدهاند یا نرسیدهاند و در پایان تمامی اینها در هم گره میخورند تا رمان ساختاری روانکاوانه پیدا کند.
اوتس خوانندهای مشتاق میخواهد تا بتواند گام به گام در اثر او همراه شده و خود با راهنماییهای نویسنده دست به کشف در میان ذهنیات راویان اثر بزند. کتاب از ترجمهی متوسط خود ضعف میبرد و خوانندهی فارسی بهراحتی نخواهد توانست خود را همگام با اثر جلو براند هرچند چنین اتفاقی از واقعیت درخشنده رمان کم نمیکند. اثر همچنان گیرا است، لبریز از سوالها و تصویرها، لبریز از صداها، امیدواریها و ناامیدیها. اوتس یکی از درخشانترین نامها در میان نویسندگانی است که این روزها کتابهایشان به فارسی ترجمه میشود و آنقدر خوششانس است که در ایران بتدریج مجموعهای متناسب از آثارش به بازار عرضه میشوند. رویا بشنام در کتابسرای تندیس چند اثر دیگر از او را درحالی در دست ترجمه دارد که نشرهای مختلف و برجستهی دیگر هم کتابهای اوتس را در برنامهی کاری خود قرار دادهاند.
سید مصطفی رضیئی (سودارو) هستم. لیسانس ادبیات انگلیسی از دانشگاه غیرانتفاعی خیام، متولد بیست فروردین 1363 در مشهد و ساکن کشور کانادا. اولین قرارداد کتابام را در سال 1385 با نشر «کاروان» بستم، کتاب شفاهی توقیف شد. کتابهای دیگرم را بتدریج نشرهای «افراز»، «ویدا»، «کتابسرای تندیس»، «پریان»، «مروارید» و «هزارهی سوم اندیشه» به بازار میفرستند. نوشتههایم در روزنامهها و مجلههای مختلفی از جمله «تهران امروز»، «کارگزاران»، «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «فرهیختگان»، «آسمان»، «تجربه»، «مهرنامه»، «همشهری داستان»، «همشهری اقتصاد» و «گیلان امروز» منتشر شدهاند. یک سال مسوول مرور کتاب وبسایت «جشن کتاب»، متعلق به انتشارات کاروان بودم ونزدیک به چهار سال مسوول مرور کتاب وبسایت «جن و پری» بودم و مدتی هم در وبسایتهای «مزدیسا»، «مرور» و «مد و مه» مینوشتم. دارم سعی میکنم که زندگیام را مرتبط با کتاب نگه دارم. در مطبوعات صرفا در مورد کتاب و ادبیات مینویسم و بیشتر وقتام به نوشتن مرور کتاب میگذرد. وبلاگنویسی را در سال 2004 در بلاگاسپات با نام «سودارو» شروع کردم که بعد از سه سال و نوشتن هشتصد پست وبلاگ، فیلتر شدم. بعد به حسین جاوید در «کتابلاگ» ملحق شدم و صفحهیی در آن وبسایت داشتم که بعد از حدود دو سال و نوشتن نزدیک به یکصد و هفتاد پست، آنجا هم فیلتر شد. بعد به بلاگفا پناهنده شدم تا گذر روزگار چه در چنتهی خود داشته باشد. مرسی که به اینجا سر میزنید.